درباره

نودیجه


سایت نودیجه یک پایگاه ملی - علمی - ادبی - هنری می باشد که امیدواریم بتواند نطر تمام شما عزیران را جلب نماید وشما را به ما نزدیکتر کند.

                                       زرتشت بيا كه با تو اميد آيد

                                     شب نيز صداي پاي خورشيد آيد

                                       تاريخ اگر دوباره تكرار شود

                                     آدم به طواف تخت جمشيد آيد



ستیز من تنها با تاریکی است و برای نبرد با تاریکی شمشیر برنمی کشم ،
چراغ می افروزم .
××××کوروش کبیر××××

جستجو

برچسب ها

نودیجه (43) روستای نودیجه (14) ع (10) ایران (9) امام حسین (7) گرگان (6) خواص خوراکی ها (6) نودیجه ای (4) nodijeh (3) فوتبال (3) محرم (2) حسین (2) نهج البلاغه (2) امام علی (2) خوراکی ها (2) استرآباد (2) کربلا (2) گلستان (2) دربی (2) nodigeh (2) تصویری مازندرانی (2) ابن زبير (2) آهنگ محلی مازندرانی (2) تاکسی گرگان (2) تاکسیرانی گرگان (2) مازندرانی (2) دانلود آهنگ مازندرانی (2) زندگانی امام حسین (2) دکتر بسکی (1) قاتلان امام حسین (1) هفتم آبان ماه (1) دروس ششم (1) روز کوروش بزرگ (1) عزاداری ماه محرم (1) شهادت طفلان مسلم (1) یزید ملعون (1) امام حسین و یارانش (1) عبدالله بن زبير (1) پروفسور ابوالقاسم غفاری (1) جعل کردن (1) امويان (1) سریال پژمان (1) عباس ماندگار (1) بازی مهم (1) مهدی لطفی (1) لاک زدن (1) حریم سلطان (1) لیگ جهانی (1) فیسبوکی (1) ماش (1) مسلم بن عقیل (1) روز عاشورا (1) جنگ ایران و عراق (1) پایه ششم ابتدایی (1) جرجان (1) نمایه (1) معجزات قرآن (1) عاشورا (1) استان گلستان (1) دانش آموزان (1) یا حسین (1) خروج امام حسین (1) سوغات شهرهای ایران (1) جزیزه های ایرانی (1) چشم انداز گیاهی (1) خلیل فلسفی (1) لکه روی سطوح (1) واترمارکت (1) اولین چاپخانه در ایران (1) nodije (1) خواص خوراکی های مختلف (1) سرزمین گرگان (1) ابردمرد تاریخ ایران (1) پدر حقوق بشر گیتی (1) ایرانیان شاغل در ناسا (1) دروغ پراکنی کشور ترکیه (1) حاج حمید حقیقت نیا (1) صنم رحیمی نژاد (1) مربی ارزشمند بانوان نودیجه (1) بانوان نودیجه و ورزش (1) ورزش بانوان استان گلستان (1) صندلی اجکت هواپیماهای جنگی (1) نجات خلبان هواپیماهای جنگنده (1) قدرتمندترین فرد دنیا (1) قدرتمندترین های سال 2013 (1) افراد قدرتمند در جهان (1) رفاه جهانی و کشورها (1) کشورها و رفاه جهانی (1) سیستم ایمنی بدی (1) کهولت سن و آلزایمر (1) کشف واکسن مالاریا (1) کودکان آفریقایی و مالاریا (1) زندگی و تاریخ بشر (1) بشر در تکامل دورانی (1) عمر کره ماه (1) دانستنی های کیهانی (1) دنیای اطراف زمین (1) کشیتی ایران (1) لیگ کشتی ایران (1) کشتی گیر ایرانی (1)

امکانات


یکی از مشکلاتی که امروزه در خطوط تاکسیرانی مشاهده می شود توقف تاکسی های گردشی ( بدون خط ) در ایستگاه های تاکسی است و ایستادن در نوبت برای سوار کردن مسافر چندنکته را باید در این زمینه یادآور شد :

1 - مگر تاکسی های گردشی نباید در سطح شهر بچرخند و مسافرهای در بین مسیر را بگیرند ؟

2 - مگر این عزیزان نمی دانند که توقف در ایستگاه های تاکسی مخصوص به تاکسی های همان خط است ؟

3 - آیا این توقف تاکسی های گردشی تضییع حقوق تاکسی های خطی نیست ؟ تاکسی هایی که حق خروج از خط خود را ندارند و با این محدودیت و کم شدن تعداد مسافرهای آنان حال باید با وجود تاکسی های گردشی در ایستگاه های خود در نوبت طولانی هم بایستند .

4 - با توقف تاکسی های گردشی در ایستگاه ها ، چه ماشین هایی باید مسافرین بین راهی را به مقصد برساند ؟

در این دو هفته شاهد برخورد ماموران راهنمایی و رانندگی با تاکسی های خارج از خط بودیم اما نکته ای که از نظرها دور مانده همین تاکسی های گردشی ایستاده در ایستگاه هاست .
چه خوب می شود اگر ماموران زحمت کش راهنمایی و رانندگی با سرکشی به خطوط تاکسیرانی با مسافربرهای گردشی که در ایستگاه های تاکسی اقدام به توقف کرده و در صف های این ایستگاه ها می ایستند برخورد نماید .

با وجود تاکسی های گردشی در ایستگاه های خطوط تاکسرانی شاهد ازدحام و شلوغی و گاهی ترافیک هستیم زیرا این ایستگاه های تاکسی ظرفیت اینهمه ماشین را ندارد چون برای تاکسی های این خط تعبیه شده است و اگر هر تاکسی گردشی بخواهد  در این مکان ها بایستد گنجایش کاهش یافته ترافیک شدید شده و مهم تر از همه حقوق تاکسی های خطی که نمی توانند از خطوط تعیین شده خارج شوند ، ضایع می شود .

بدیهی است که عنایت ویژه شرکت تاکسیرانی گرگان و مامورین پلیس راهور گرگان برای حق این مشکل کارساز خواهد بود .

به امید آنکه شاهد روزهای خوبی برای قانون مداری در بین رانندگان تاکسی شهری گرگان باشیم .

به نقل از سایت : تاکسی گرگان

نوشته شده در دوشنبه ۲۳ دی ۱۳۹۲ ساعت ۷:۳۱ ب.ظ توسط : سعید و وحید رحیمی نژاد | دسته : گرگان
  • []

  • برترین ها: در سال 2013 میلادی، مدونا به عنوان پردرآمدترین زن سال در زمینه موسیقی انتخاب شده است. البته او تنها زنی نیست که امسال میلیون ها دلار پول را از طریق موسیقی به جیبی های خود روانه کرده است. در این مطلب، زن های پردرآمد در زمنیه موسیقی را معرفی کرده ایم که امسال به عنوان 10 نفر نخست برگزیده شده اند.


    در ادامه مطلب می توانید این مطلب را به طور کامل مطالعه نمایید .

    نوشته شده در جمعه ۱۳ دی ۱۳۹۲ ساعت ۱۲:۶ ق.ظ توسط : سعید و وحید رحیمی نژاد | دسته : زنان
  • [ادامه مطلب] []

  • رترین ها:از آنجائیکه بخاطر رکود اقتصادی، افراد بیشتر گرایش دارند که در منزل خودشان غذا بخورند، ولی بعضی خوش خوراک ها هستند که دوست دارند آخر هفته ها به بهترین رستوران های شهر بروند و تجربه شامی به یاد ماندنی و خوشمزه را برای خود ثبت کنند. البته اگر بتوانند در رستوران مورد نظرشان میزی رزرو کنند! اگر شما هم در یکی از کلان شهرهای بزرگ دنیا مانند نیویورک، میامی یا لوس آنجلس زندگی می کنید، می دانید منظورمان چیست. زیرا برای شام خوردن در بعضی از این رستوران ها باید مدتی طولانی صبر کنید.

    بعضی از رستوران ها در روزهای خاص یا آخر هفته ها، خیلی راحت برای مهمان ها میز رزرو می کنند و فقط با یک تماس تلفنی یا رزرو آنلاین می توانید جای خود را در آن رستوران نگه دارید. و اگر رئیس یک موسسه بزرگ باشید، لازم نیست میز رزرو کنید، وقتی به رستوران رسیدید شما را به سمت میزتان راهنمایی می کنند و گارسون حتی نام شما نیز می داند و غذای موردعلاقه تان را برایتان سرو می کند.

    ولی اگر می خواهید مزه غذاهایی که در رستوران های زیر سرو می شوند را امتحان کنید باید تلاش بیشتری نمایید و بیشتر منتظر بمانید.

    برای مطالعه کامل به ادامه مطلب مراجعه نمایید .


    نوشته شده در پنجشنبه ۱۲ دی ۱۳۹۲ ساعت ۱۱:۵۷ ب.ظ توسط : سعید و وحید رحیمی نژاد | دسته : دانستنیهای جالب
  • [ادامه مطلب] []

  • سایت همکلاسی من با آدرس www.hamkelasiyeman.ir مخصوص بچه های پایه ششم ابتدایی است . در این سایت سعی شده است که با توجه به نیازهای جدید روش مدرن برای آموزش پایه جدید یعنی همان پایه ششم ابتدایی استفاده شود .

    دانش آموزان و والدین محترم می توانند با مراجعه به این سایت برای هرچه بهتر ادامه آموزش در خانه مطالب این سایت را مورد استفاده قرار دهند  .


    برای ورود به سایت همکلاسی ویژه دانش آموزان پایه ششم ابتدایی به آدرس زیر مراجعه نمایید .



    www.hamkelasiyeman.ir


    نوشته شده در پنجشنبه ۱۲ دی ۱۳۹۲ ساعت ۸:۷ ب.ظ توسط : سعید و وحید رحیمی نژاد | دسته : دانستنیهای جالب
  • []

  • نامه نگاری محرمانه انیشتین فیزیک دان معروف  به آیت الله بروجردی ......

    متن نامه + تفسیرات

     

    چگونه یک حدیث، اینشتین را شگفت‌زده کرد؟

    هیچ جا در هیچ مذهبی چنین احادیث پر مغزی یافت نمی‌شود و تنها این مذهب شیعه است که احادیث پیشوایان آن نظریه ی پیچیده «نسبیت» را ارائه داده ولی اکثر دانشمندان آن را نفهمیده‌اند.

    «آلبرت اینشتین» فیزیکدان بزرگ معاصر، در آخرین رساله‌ علمی خود با عنوان «دی ارکلارونگ
    Die Erklarung» (به معنای بیانیه) که در سال 1954 در آمریکا و به زبان آلمانی نوشت، اسلام را بر تمامی ادیان جهان ترجیح داده و آن را کامل‌ترین ومعقول‌ترین دین دانسته است.

    این رساله در حقیقت همان نامه‌نگاری محرمانه اینشتین با مرحوم آیت‌الله العظمی بروجردی است. اینشتین در این رساله «نظریه نسبیت» خود را با آیاتی از قرآن کریم و احادیثی از کتاب‌های شریف نهج البلاغه و بحارالانوار تطبیق داده و نوشته است که هیچ جا در هیچ مذهبی چنین احادیث پر مغزی یافت نمی‌شود و تنها این مذهب شیعه است که احادیث پیشوایان آن نظریه ی پیچیده «نسبیت» را ارائه داده ولی اکثر دانشمندان آن را نفهمیده‌اند.

    یکی از این حدیث‌ها حدیثی است که علامه مجلسی در مورد معراج جسمانی رسول اکرم (ص) نقل می‌کند که: «هنگام برخاستن از زمین، لباس یا پای مبارک پیامبر به ظرف آبی می‌خورد و آن ظرف واژگون می‌شود. اما پس از اینکه پیامبر اکرم(ص) از معراج جسمانی باز می‌گردند مشاهده می‌کنند که پس از گذشت این همه زمان، هنوز آب آن ظرف در حال ریختن روی زمین است».

    اینشتین این حدیث را از گرانبهاترین بیانات علمی پیشوایان شیعه در زمینه «نسبیت زمان» دانسته و شرح فیزیکی مفصلی بر آن می‌نویسد. اینشتین همچنین در این رساله «معاد جسمانی» را از راه فیزیکی اثبات می‌کند. او فرمول ریاضی معاد جسمانی را عکس فرمول معروف «نسبیت ماده و انرژی» می‌داند:
    E = M.C2 >> M = E /C2

    یعنی اگر حتی بدن ما تبدیل به انرژی شده باشد دوباره می‌تواند عینا به تبدیل به ماده و زنده شود.

    اینشتین در این کتاب همواره از آیت الله بروجردی با احترام و به لفظ «بروجردی بزرگ» یاد کرده و از شادروان پروفسور حسابی نیز بارها با لفظ «حسابی عزیز» یاد کرده است.

    اصل نسخه این رساله اکنون به لحاظ مسایل امنیتی به صندوق امانات سری لندن (بخش امانات پروفسور ابراهیم مهدوی) سپرده شده و نگهداری می‌شود.

    این رساله را پروفسورابراهیم مهدوی (مقیم لندن) ، با کمک یکی از اعضاء شرکت اتومبیل‌سازی بنز و به بهای 3 میلیون دلار از یک عتیقه‌فروش یهودی خریداری کرد.

    دستخط اینشتین در تمامی صفحات این کتابچه توسط خط‌ شناسی رایانه‌ای چک شده و تأیید گشته است.

    http://softarchive.ir/softarchive/article1574.html

    برگرفته از سایت دوست گرامی ام آقای عزت الله فرید نیا

    نوشته شده در پنجشنبه ۱۹ بهمن ۱۳۹۱ ساعت ۱۲:۴۳ ب.ظ توسط : سعید و وحید رحیمی نژاد | دسته : دانستنیهای جالب
  • []

  • اهواز - خبرگزاری مهر : فاطمه برسیم ،ساکن بخش فتح المبین روستای دوسلق شهرستان شوش متولد ۱۳۸۶ که از بدو تولد با بیماری پوستی نادری مواجه شده است که پزشکان هم او را جواب کرده اند و حالا چشم انتظار یاری مردم میباشد .

    نوشته شده در یکشنبه ۲۶ شهریور ۱۳۹۱ ساعت ۱:۲۶ ق.ظ توسط : سعید و وحید رحیمی نژاد | دسته : ایران
  • []

  • زندگی کابوس وار معصومه/ پوستی که لحظه به لحظه کنده می شود/ اعلام نحوه یاری
    اهواز - خبرگزاری مهر: نگاه نگران مادر و چشمهای پر از دلهره پدر حکایت از دردی کهنه دارد. صورتهای رنگ پریده و خسته این دو نفر نشان می دهد بیخوابی و چشم انتظاری، جزئی جدایی ناپذیر از زندگی فقیرانه آنهاست؛ زندگی که با دردها و گریه ها و اشکهای دختر پنج ساله آنها رنگ غم و اندوه به خود گرفته است.

    به گزارش خبرنگار مهر، زخمهای کهنه معصومه دختری که به واقع معصوم است، سکانسهایی نه چندان دلچسب از فیلم زندگی خانواده قاسم بریسم را رقم زده است که بی شک تنها تصور آن و نه دیدنش برای خیلی از مردم سخت و غیرقابل تحمل باشد.

    دیدن دختری که هر روز رشد می کند و قد می کشد اما با زجری کشنده، دختری که بازی کردن و خندیدن را مثل خیلی از دخترکان روستای دوسلق شهرستان شوش دوست دارد ولی توان آن را ندارد، شاید زجرآورترین صحنه های زندگی را برای مادری تشکیل می دهد که دوست دارد دخترش همانند سایر هم سن و سالانش بخندد، بازی کند و حرفهای شیرین و با نمک بر زبان جاری کند.

    زخمهای بی علاج معصومه

    حکایت این گزارش، زندگی غم انگیز معصومه بریسم دختری پنج ساله از شهرستان شوش است که با یک بیماری ناشناخته و از همان دوران نوزادی دست و پنجه نرم می کند به گونه ای که هم اکنون بدن این دختر همیشه خونی و زخمی است.

    در حالیکه برای خیلی از ما تنها یک زخم کوچک، آه از نهادمان بلند می کند، معصومه پنج سال از زندگی کودکانه خود را در حالی پشت سرگذاشته که پوست بدنش خود به خود همیشه در حال جدا شدن بوده و این وضع یک زندگی کابوس وار را برای معصومه رقم زده و خنده را از لبان وی گرفته است.

    مادرش که نشان می دهد سختی روزگاری که با این دختر پنج ساله پشت سرگذاشته، ضربات عمیقی به چهره اش وارد کرده است در توصیف وضع معصومه می گوید: دخترم دوست دارد بدون لباس باشد زیرا لباس ها بعد از چند ساعت به تنش می چسبند و باعث درد شدید وی می شوند و بعد از مدتی جدا کردن آنها از بدنش مثل کندن پوست یک انسان از بدنش عذاب آور می شود.

    پدرش قاسم که نگاه کردن به صورتش می تواند تلخکامی ایامی که با زخمها و گریه های دخترش بر او گذشته را تداعی کند، یک روز کار می کند و چند روز بیکار است که در سالهای اخیر حتی در تامین مخارج اولیه زندگی خود و خانواده اش نیز مانده چه برسد به اینکه بتواند هزینه های سرسام آور درمان دخترش را تامین کند.

    وی می گوید: خیلی سخته ببینی دخترت و پاره تنت جلوی چشمانت از زخمی هایی که خود به خود روی بندش ظاهر می شود، زجه بزند ولی نتوانی برایش کاری بکنی. ببینی مادرش شب و روز دعا می کند ولی کاری از دستمان برنیاید. زندگی ما با قحطی لبخند و خنده مواجه شده است.

    زندگی سخت قاسم بریسم و دخترش

    وی ادامه می دهد: تاکنون به پزشکان فراوانی مراجعه کرده ایم که گفته اند بیماری دخترم ناشناخته است. حتی یک بار معصومه را به تهران نیز برده ایم که گفته اند این بیماری لاعلاج است. راستش را بخواهید وضع زندگی ما به گونه ای نیست که بتوانیم این مخارج سرسام آور را تامین کنیم به همین دلیل اکنون امیدمان به خداست که به دخترمان یک زندگی عادی ببخشد و خنده را بر لبان مادرش بنشاند.

    پدر معصومه عنوان می کند: برخی مردم می گویند که پزشکان متخصصی در تهران هستند که توانایی درمان دخترم را دارند ولی دست ما به آنها نمی رسد چون توانایی این کار را نداریم و این ناتوانی، عذاب و ناراحتی من را بیشتر می کند.

    قاسم این را هم می گوید که همین حالا هم شرمنده زن و بچه ام هستم زیرا هرچه دارم برای درمان معصومه فروخته ام و دیگر جایی برای درآمدزایی نیست.

    وقتی می خواهم با معصومه صحبت کنم تا بتوانم ناراحتیش را بیشتر درک کنم، فقط یک چیز را از او می شنوم. گریه، گریه و گریه و در نهایت دیدن چشمانی پر از اشک...

    فرماندار شوش هم در این خصوص می گوید: از وضع آنها اطلاع داریم چند بار به آنها کمک شده ولی امکان درمان برای آنها میسر نشده است به هر حال این بیماری ظاهرا به گونه ای است که از بین 4.5 میلیون نفر، یک فرد به آن مبتلا می شود به گونه ای که پوست بدن فرد بدون دخالت عاملی، از بدن جدا می شود.

    عبدالرضا سعیدی نیا در خصوص زندگی خانوده معصومه می گوید: زندگی سختی دارند و در روستایی به نام دوسلق زندگی می کنند که 70 کیلومتر با شوش فاصله دارد. فکر می کنم حتی رفت و آمد در این شهر نیز هزینه ای هنگفت را به خانواده قاسم بریسم تحمیل می کند.

    وقتی عکاس به پدر و مادرش می گوید که قصد دارد از بدنش عکس بگیرد و باید پیراهنش را بالا بزنیم مادرش با گریه می گوید: نمیشه. لباس به بدنش چسبیده است. اما اصرار ما باعث می شود مادر برخلاف میل باطنی دست به چنین کاری بزند تا با صحنه هایی دردآور مواجه شویم. مادر می گوید هر وقت می خواهم لباسهایش را از بدنش جدا کنم، معصومه تا حد مرگ، درد می کشد و گریه می کند.

    معصومه را در حال زجه زدن در حین ملاقات پدر و مادرش با استاندار خوزستان برای اولین بار دیدم. همه افرادی که در آنجا بودند تحت تاثیر بیماری دخترک قرار گرفته بودند و من با خود فکر می کنم که این درد و رنجی که معصومه بابت این زخمهای بی درمان تحمل می کند ممکن برای بچه های هر کدام از ما رخ دهد. پس به شکرانه سلامتی فرزندانمان که می توانیم با دیدن لبخندشان، تا اوج خوشبختی پرواز کنیم و با دیدن دویدنشان گل از گلمان بشکفد باید امثال معصومه بریسم را دریابیم.

    نحوه یاری رسانی به معصومه

    بر همین اساس شماره حساب 4886569012 و شماره کارت 6273533100563938 نزد بانک تجارت به نام قاسم بریسم برای کمک به این دختر اعلام می شود.
     
    همچنین هموطنان برای دریافت اطلاعات بیشتر از وضع این دختر شش ساله می توانند با شماره 09163344202 به نام علی نواصر نیز تماس بگیرند.

    برای مشاهده گزارش تصویری کلیک نمایید تا عکس هایی بیشتری از این گزارش را ببینید

    نوشته شده در یکشنبه ۲۶ شهریور ۱۳۹۱ ساعت ۱:۲۵ ق.ظ توسط : سعید و وحید رحیمی نژاد | دسته : ایران
  • []

  • بيرون‌زدگي‌ رحم‌ و راههای درمان

    توضيح‌ كلي‌ :

    بيرون‌زدگي‌ رحم‌ عبارت‌ است‌ از افتادن‌ يا نشست‌ كردن‌ رحم‌ از مكان‌ طبيعي‌ خود كه‌ باعث‌ مي‌شود داخل‌ مهبل‌ برآمده‌ شود.

    در واضح‌ترين‌ نوع‌، از مهبل‌ بيرون‌ مي‌زند. ممكن‌ است‌ همراه‌ بيرون‌زدگي‌، يورتروسل‌ و سيستوسل‌ (برآمدگي‌ رحم‌ و يا مثانه‌ در امتداد جدا قدامي‌ مهبل‌) و ركتوسل‌ (برآمدگي‌ ديواره‌ مقعد به‌ جدار خلفي‌ مهبل‌) وجود داشته‌ باشد.

    علايم‌ شايع‌ :

    توده‌ در جلو يا پشت‌ مهبل‌ يا توده‌اي‌ كه‌ از مهبل‌ بيرون‌ بزند.

    ناراحتي‌ مبهم‌ در ناحيه‌ لگن‌ كمردردي‌ كه‌ با بلند شدن‌ بدتر مي‌شود.

    بي‌اختياري‌ استرسي‌ گهگاه‌ (نشت‌ ادرار در هنگام‌ خنديدن‌، عطسه‌ يا سرفه‌) اشكال‌ در اجابت‌ مزاج‌ درد در هنگام‌ مقاربت‌ جنسي‌

    علل‌ بيرون‌زدگي‌ :

    زماني‌ رخ‌ مي‌دهد كه‌ عضلات‌ و رباط‌هاي‌ قاعده‌ شكم‌، معمولاً در اثر زايمان‌ يا سالخوردگي‌، كاملاً كشيده‌ شوند.

    عوامل‌ افزايش‌دهنده‌ خطر :

    چاقي‌، زايمان‌ مكرر، گرچه‌ يك‌ بار بارداري‌ و زايمان‌ به‌روش‌ طبيعي‌ مي‌تواند ناحيه‌ را چنان‌ ضعيف‌ كند كه‌ سرانجام‌ منجر به‌ بيرون‌زدگي‌ گردد. سن‌ بالا بيماري‌هايي‌ كه‌ باعث‌ افزايش‌ فشار داخل‌ شكم‌ مي‌شوند مثل‌ تومورها، سرفه‌ مزمن‌، يبوست‌ مزمن‌ تناسب‌ فيزيكي‌ نامناسب‌ شغل‌هاي‌ مستلزم‌ بلند كردن‌ اجسام‌ سنگين‌

    پيشگيري‌ :وزن‌ مناسبي‌ را حفظ‌ كنيد.

    در طول‌ بارداري‌ و پس‌ از زايمان‌، تمرينات‌ ورزشي‌ انجام‌ دهيد.

    از يك‌ رژيم‌ غذايي‌ طبيعي‌ و كاملاً متعادل‌ استفاده‌ كنيد.

    براي‌ حفظ‌ قدرت‌ عضلاني‌ مناسب‌، در يك‌ برنامه‌ ورزشي‌ منظم‌ شركت‌ جوييد.

    از يبوست‌ دوري‌ كنيد. عواقب‌ مورد انتظار هميشه‌ درمان‌ شديد لازم‌ نيست‌ زيرا بيرون‌زدگي‌ خطري‌ براي‌ سلامت‌ به‌ شمار نمي‌رود.

    ورزش‌ مي‌تواند غالباً كاركرد عضلات‌ را بهبود بخشد.

    اگر بيرون‌زدگي‌ شديد باشد، مي‌تواند با جراحي‌ معالجه‌ شود.

    عوارض‌ احتمالي‌ :

    زخم‌ شدن‌ گردن‌ رحم‌

    افزايش‌ خطر عفونت‌ يا آسيب‌ به‌ اعضاي‌ لگن‌

    انسداد مجراي‌ ادرار

    درمان‌ اصول‌ كلي‌ :

    آزمون‌هاي‌ تشخيصي‌ مي‌توانند شامل‌ پاپ‌اسمير، آزمايش‌ ادرار، سونوگرافي‌ يا سي‌تي‌اسكن‌ لگن‌، بيوپسي‌ آندومترو پيلوگرافي‌ داخل‌ وريدي‌ (كه‌ روشي‌ جهت‌ بررسي‌ كليه‌ها و مجاري‌ ادراري‌ با تزريق‌ ماده‌ حاجب‌ در جريان‌ خون‌ است‌) باشند. بيشتر آزمون‌ها بايد براي‌ رد كردن‌ ساير اختلالات‌ انجام‌ پذيرند.

    برنامه‌ درماني‌ به‌ شدت‌ بيرون‌زدگي‌، سن‌، فعاليت‌ جنسي‌، اختلالات‌ لگني‌ همراه‌ و تمايل‌ براي‌ بارداري‌ در آينده‌ بستگي‌ دارد.

    علايم‌ خفيف‌ معمولاً با برنامه‌ ورزشي‌، هورمون‌درماني‌ و شياف‌ مهبل‌ در صورت‌ لزوم‌ درمان‌ مي‌شوند. ساير موارد ممكن‌ است‌ به‌ جراحي‌ نياز داشته‌ باشند. مراقبت‌ از خود (تمرينات‌ ورزشي‌)، آزمون‌ شناخت‌، كنترل‌ و تكامل‌ عضلات‌ لگن‌، اينها مواردي‌ هستند كه‌ از آنها براي‌ متوقف‌ كردن‌ ادرار كردن‌ در وسط‌ آن‌ استفاده‌ مي‌كنيد.

    ممكن‌ است‌ شياف‌ مهبل‌ (دستگاه‌ حلقه‌اي‌ كوچكي‌ كه‌ براي‌ كمك‌ به‌ نگه‌ داشتن‌ رحم‌ در يك‌ موقعيت‌ طبيعي‌ در مهبل‌ گذاشته‌ مي‌شود) تجويز گردد. جراحي‌ براي‌ برداشتن‌ رحم‌ (گاهي‌) داروها درمان‌ با استروژن‌ مي‌تواند جريان‌ خون‌ بافت‌هاي‌ مهبل‌ و قدرت‌ بافت‌هاي‌ حمايت‌كننده‌ را افزايش‌ دهد. فعاليت‌ محدوديتي‌ وجود ندارد. اگر جراحي‌ لازم‌ باشد، فعاليت‌هاي‌ طبيعي‌ خود را به‌ تدريج‌ از سر گيريد. رژيم‌ غذايي‌ اگر چاق‌ هستيد، وزن‌ خود را كم‌ كنيد. براي‌ پيشگيري‌ از يبوست‌، از يك‌ رژيم‌ غذايي‌ پرفيبر استفاده‌ كنيد. در اين‌ شرايط‌ به‌ پزشك‌ خود مراجعه‌ نماييد اگر خود يا عضوي‌ از خانواده‌تان‌ علايم‌ بيرون‌زدگي‌ رحم‌ را داشته‌ باشيد. اگر علي‌رغم‌ درمان‌ يا ورزش‌ علايم‌ ظرف‌ 3 ماه‌ بهبود نيابند يا علايم‌ غيرقابل‌ تحمل‌ شوند و شما مايل‌ باشند جراحي‌ را مدنظر قرار دهيد.


    نوشته شده در چهارشنبه ۲۲ شهریور ۱۳۹۱ ساعت ۱:۵۴ ق.ظ توسط : سعید و وحید رحیمی نژاد | دسته : زنان
  • []

  •  مقدمه کوتاه،  برای درک و فهمیدن دروغهای تاریخ،  تمام مطالب وبلاگ های  انوش راوید  را با دقت و در فرصت های مناسب بخوانید،  و همچنین در این بازار آشفته اطلاعات و سیاست تشخیص مقالات دروغگو ها و دشمنان ایران کاری مشکل است که بزودی در این باره توضیحاتی میدهم.

      داستان دروغ قادسیه  

          دشمنان می خواهند مانند بقیه داستان هایشان،  قادسیه را هم بنای شکست ایرانی ها بدانند و با یک تیر چند نشان بزنند،  اول بگویند ایرانی ها چندین ملت جدا هستند و بسیار ضعیف و آسیب پذیر،  و دوم بگویند که براحتی بجان یکدیگر می افتند و خیانت و شکست و غیره،  و سوم بگویند اسلام نه توسط فرهنگ،  بلکه با زور و جنگ و خون به ایران بزرگ آمده است،  و بسیاری چیز های دیگر بگویند.

          در مورد قادسیه آمده است، "رستم به پیش آمد.... و چهار ماه بین حیره و سیلحین اقامت کرد، بی آنکه اقدامی نسبت به مسلمانان به عمل آورد و یا با آنان بجنگد...... مشرکان [ایرانی ها] حدود یکصد و بیست هزار تن بودند و سی پیل و پرچم بزرگی داشتند........ عده مسلمانان بین نه تا ده هزار تن بود......"، (بلاذری ـ فتوح البلادان). 

    سپاه ایران بنا بر آنچه آمده است بسیار مجهز تر از سپاه اعراب بوده است،  و بلحاظ تعداد نیز برتری چشم گیری داشته اند.  با توجه به امکانات آن زمان سلاحهای مورد استفاده جز شمشیر و نیزه و تیر و کمان نمی توانسته چیز دیگری باشد.  دو سپاهی که با شمشیر و نیزه میجنگند باید فاصله بسیار کمی با یکدیگر داشته باشند،  با شمشیر و نیزه نمیتوان از فاصله دور جنگید.  تنها سلاحی که میتواند با فاصله مورد استفاده قرار بگیرد تیر و کمان است که اگر کماندار قدرت بازوی کافی داشته باشد و کمانش از بهترینهای آن زمان بوده حداکثر میتوانسته تیرش را تا فاصله 40 یا 50 متری پرتاب کند و این فاصله اگر تیر قرار باشد بدن دشمن را سوراخ کند باید به کمتر از این نیز تقلیل پیدا میکرد.

    بیش از این جنگ می آیند کلی زمینه سرایی می کنند و می گویند،  وضع اخلاق و دین در ایران از بین رفته بود و ساسانیان ضعیف بودند و....این دروغها را دوباره نویسی نمی کنم چون بفراوانی در همه جا در دسترس است.

    نمونه از مطالب دروغ ــ  "ابو رجاء فارسی از پدرش و او از جد وی مرا روایت کرد:  من در نبرد قادسیه شرکت جستم و آن زمان مجوسی بودم.  چون تازیان تیری سوی ما رها میکردند،  میگفتیم دوک دوک که مراد از آن مغازل است.  آن دوکها همچنان بر ما می بارید تا کارمان ساخته شد.  گاهی یکی از مردان ما از کمان خود ناوکی رها میکرد و آن بر جامه کسی آویزان میشد و از آن بیشتر کاری نمیکرد و زمانی میشد که تیری از تیرهای ایشان زره محکم و جوشن دو لای مردان ما را می شکافت" (بلاذری ـ فتوح البلادان).  در این روایت غیر واقعی بودن شرح حوادث بخوبی مشهود است، نباید این پرت و پلاها را بجای تاریخ قبول کرد،  فکر و تحلیل کنید و بررسی نمایید.  چگونه ممکن است سپاهی ده هزار نفری یا با اعدادی غیر واقعی و مختلف،  با باراندن تیر سپاهی یکصد و بیست هزار نفری را نابود کند؟.   فرض کنیم که ده هزار نفر یا تعدادی مختلف از عشایری که اعداد متفاوتی ذکر شده است،  و در هر صورت اگر سپاه عرب روی یک خط مستقیم و افقی هر کدام نیم متر از زمین را اشغال کرده باشد،  این خط از نقطه آغاز تا پایان آن خطی بطول پنج تا ده هزار متر خواهد بود،  در مقابل این سپاه، ایرانی ها صف کشیده اند، 120 هزار نفر سپاه ایرانی با هر نوع آرایشی که متصور باشد،  حتی اگر با فاصله یک متری از دشمن و روبروی یکدیگر صف کشیده باشند،  غیر ممکن است که سپاه تازی بتواند با استفاده از تیر و کمان با توجه به فاصله لازم برای کارساز بودن تیر،  بر ایرانی ها پیروز شده باشند.  اگر سپاه ایران حتی در ده صف 12هزار نفری و هر صف با یک متر فاصله و پشت صف جلوئی ایستاده باشند فاصله های ایجاد شده پیروزی اعراب را ناممکن میکند.  هر نوع آرایش دیگری نیز همین معضل را به همراه خواهد داشت.  غیر ممکن است که تازیان توانسته باشند بیش از زمانی کوتاه در مقابل سپاه رستم دوام آورده باشند.

           اگر فرض شود که هر دو سپاه پس از ساعاتی تیرانداختن های اولیه عاقبت به جنگ تن به تن وارد میشوند،  در این جنگ چون سلاح دیگری جز شمشیر، گرز، تبر و یا نیزه وجود ندارد و جنگی لزوما تن به تن است، چگونه میتوان تصور کرد که هر نفر از اعراب توانسته باشد بر 12 نفر سپاه مجهزتر ایرانی پیروز شده باشد!؟

    عزیزان کمی بیاندیشیدش،  شما توانایید و باید دروغ های دشمنان را دور بریزید،  مقاله:  

        لشکر و جنگ در دوره های تاریخ   را مطالعه نمایید تا بسادگی دروغها را باور نکنید.

           در تحقیقات دانشمندان الکی و آبکی یکی از دلائل پیروزی اعراب بر ایرانی ها سبک بودن و سرعت عمل تازیان عنوان شده است.  چنین توجیهی ازاساس غلط است.  اگر این فرضیه را بپذیریم باز هم یک تازی که در حال دویدن است باید از سد 12 نفر سپاه ایرانی که ایستاده اند عبور کند،  با توجه به حد توانائی بدن انسان،  آن فرد تازی اگر"قهرمان" دویدن از روی مانع هم باشد قبل از رسیدن به آخرین صف از پای در میآمده است.

    آنچه بنام تاریخ بجای مانده است،  ملغمه ای از روایت هائی است که مملو از رجز خوانی و توجیهی جز تقدیر الهی در ذهن مؤلف نمی توانسته داشته باشد.  در واقعی بودن این روایتها باید تردید کرد و با بررسی های علمی و انتقادی،  تاریخ واقعی را از درونش استخراج کرد،  کاری که هنوز توجه کسی را جلب نکرده است.  انوش راوید  از شما دعوت می کند هوشیار باشید و تاریخ و تاریخ اجتماعی را باز اندیشی کنید،  و مچ دشمنان   دروغگو را بگیرید و افشایشان کنید.

    دروغگویان می گویند،  رستم فرخزاد   علاقه ای به جنگیدن نداشته است!، چرا؟  رستم به چه دلیل بیش از سه ماه در مقابل تازیان اردو میزند و از شروع جنگ روی گردان است؟  سه تا چهار ماه اردو زدن در بیابان مستلزم ارتباط دائم با پایتخت است.  یک لشگر 120 هزار نفری باید مداوم بلحاظ روحی و غذا و علوفه تامین شود،  بنا بر این عقل سلیم میگوید که جنگ هر چه زودتر باید آغاز شود و رستم نمی توانسته این امر را ندانسته باشد.  اما روایات می گویند که او در آغاز کردن جنگ تعلل میکند و به پیروزی امیدی ندارد، چرا؟  دروغ و دروغ.

    علت چنین امری بر ما روشن نمیشود مگر در ارقام داده شده در روایات شک و تردید روا داریم.  در این داستانها چون دروغ اسکندر مقدونی که پارسه را سراسر گنج می گفتند تا عظمت دروغ خود را بگویند،  برای این جنگ و تیسفون هم سراسر خالی بندی کردند و برای تیسفون گنج ها نوشته اند.  دروغ هایی که درباره جنگ نوشتند:   در روز اول اسب‌های عرب، از فیلان که آنها را جلو نگاهداشته بودند فرار کردند. چنین به نظر می‌آمد که فتح با لشکر ایران است،  اما بعد که دسته‌ای از تیراندازان به فیلها حمله بردند،  سواران عرب از خطر جسته و ایرانیان را عقب نشاندند.  فقط بصورت ساده برای آدمهای ساده قبل از قرن 21 می نویسند و نمی دانند انسان این قرن تحلیل می کند و هر چیزی را الکی قبول نمی کند.  در روز دوم لشکر امدادی  سوریه وارد شد.  در روز دوم نبردهای تن به تن بین پهلوانان دو سپاه صورت گرفت.  در روز سوم بار دیگر فیل‌ها در خط جنگ ظاهر شدند ولی  رییس نیروی امدادی که از شام آمده بود چشم فیل بزرگ سفیدی را با نیزه کور کرد،  دیگری با فیل دیگر نظیر این را معمول داشت.  بالاخره فیلها برگشته در لشکر ایران باعث اختلال شدند.  اعراب به سبب رسیدن قوای عمده‌ای از شام قویدل شده و شب هنگام روحیهٔ اعراب بهتر از روحیهٔ لشکر ایران بود.  عزیزان،  صحنه آرایی داستان بسیار سبک و خنده دار می باشد و برای آدمهای قرنهای گذشته نوشته شده است،  هیچ تعریف واقعی و توضیح اساسی داده نشده  و کاملاٌ معلوم می شود واقعیت چیز دیگری بوده است.  دو تن از سرداران لشکر مسلمان هر کدام جداگانه در تاریکی شب به لشکر ایران حمله بردند و جنگ در تمام شب جریان داشت.  این شب را  لیلۀ الهریر  نامیده اند، چون نوشته اند صداهایی شبیه به صدای شغال و سگ از مجروحین طرفین فضا را پر کرده بود. در روز چهارم یعنی روز آخر جنگ اعراب قلب لشکر ایران را متزلزل ساختند.  در این هنگام باد سختی بنای وزیدن را گذاشت که شن زیاد به سر  و  روی سپاه ایران میریخت ولی اعراب که پشت به طوفان بودند چندان صدمه‌ای ندیدند.  رستم فرخزاد در کنار درفش کاویانی ایستاده بود و سپاه ایران را رهبری می کرد.

     در این گیرودار یکی از عربها بنه رستم را بر روی او انداخت و او را مجروح ساخت.   او خود را در نهر انداخت که شاید جانی بدر برد، اما عربی  پشت سر او در آب جست و وی را کشت.  این واقعه لشکریان ایران را به هراس انداخته دل‌های خود را باختند و هزاران نفر خود را در آب انداخته غرق شدند.   فتحی که در این جنگ نصیب اعراب شد آسیب سختی به روحیهٔ ایرانیان وارد ساخت.  دروغ پردازان برای پایان دادن به داستان از باد کمک گرفتند و نویسنده نمی دانسته که در آن زمان و ماه توفان در کار نبوده و نمی آید و امداد های غیبی را به میدان می آورد و به هر شکل می خواهد دروغ بنویسد تا نتیجه جنگ را چنین تمام کند و چنین برداشت شود که اسلام با زور بوده و ایرانی فراری از مقابل دشمن و ضعیف،  و اعراب دشمن خون آشام ایران هستند.
    اگر ما فرض را بر این بگذاریم که ایران دچار مشکلات داخلی و هرج و مرج بوده و در عین حال دربار ساسانی،  تازیان را چندان جدی نمی گرفته بود،  باید بعید باشد با آن شرایط در هم ریخته و خان خانی که دشمن هم ضعیف انگاشته می شود،  جمع آوری چنین سپاه 120 هزار نفری توسط رستم غیر لازم به حساب می آمده و امکان آن هم کم بوده،  و دلیلی برای جنگ با اعراب شورشی با این قدرت نبوده.  بسیار واضح است ایرانی ها هیچ گاه،  اعراب را جدی نمی گرفتند،  ولی نوشته اند،  یزدگرد اصرار دارد که رستم به جنگ برود،  و بزرگترین نگرانی رستم وضع آشفته "مدائن"  بوده است، و  اعراب برای  رستم  کم اهمیت هستند.  اما چنین روایتی نمی تواند صحت داشته باشد چون قبل از دروغ قادسیه فقط در یک جنگ درو غی و کاغذی دیگر ایرانی ها بنا به همین تواریخ دروغگو صد هزار کشته داده اند!؟(جنگ بویب).

    ادامه دروغ ها که دروغگو ها از روی یکدیگر رونویسی کرده اند:  پس از خسرو پرویز دربار ساسانی دچار هرج و مرج میشود پادشاهان مدت زیادی دوام نمیآورند.  در مدائن رقابت ها بشدت وضع را آشفته کرده تا جائی که میان سپاهیان رستم و فیروزان جنگ در میگیرد و این در حالی است که اعراب نواحی مرزی سواد (عراق کنونی) با سرزمین های عربی رامورد تجاوز قرار داده و مردم به پایتخت( مدائن) همان تیسفون شکوائیه میبرند.  کسی در تیسفون اعراب را جدی نمیگیرد.  پایتخت سا سانی حتی پادشاه هم ندارد.  بزرگان به رستم اخطار میکنند، "پارسیان به رستم و فیروزان که سالار مردم فارس بودند گفتند:  چه میکنید، اختلاف شما مایه ضعف پارسیان شده و دشمن در آنها طمع بسته است.  حرمت شما چندان نیست که پارسیان این وضع را بپذیرند که شما به نابودیشان کشانید،  از پس بغداد و سباط و تکریت نوبت مدائن است هم سخن شوید،  پیش از آنکه دشمن....  (تاریخ طبری که قبلاً   از دروغ نویسی این کتاب نوشته ام).

       کلیک کنید:  دروغ نامه هایی به نام کتاب تاریخ  
          در دروغ نامه هایشان نوشته اند:  دولت ساسانی پوسیده بود،  فاسد بود، همه ایرانی ها با هم دشمن بودند،  تیسفون نزدیک به اعراب بود، پادشاه خوب نبود و صدها دلیل احمقانه برای دروغ خود روی کاغذ نوشته اند بدون اینکه توجیه و تحلیل داشته باشند،  بدون اینکه مدرک ارایه دهند،  درصورتیکه در همان زمان مسیر تکامل فرهنگی و اجتماعی ایران بزرگ راه طبیعی و واقعی خودش را می پیمود و ما باید از این جهت و علمی و با  دانایی قرن 21  که در جای دیگری از وبلاگم گفته ام همه موضوعات را بررسی نماییم.

    اگر  پوسیدگی  جامعه را که برخی بر این باورند قبول کنیم،  این روایت از طبری باید دروغ باشد ، چون جامعه پوسیده نمی تواند با آمدن یک نفر به سرعت سامان بگیرد.  در این روایت طبری نکته بسیار با اهمیتی وجود دارد اینکه "سران قوم در اطاعت و اعانت وی از هم پیشی گرفتند"  نشان میدهد که رقابت تا حد دشمنی که از قبل وجود داشت ادامه پیدا کرد و اکنون خود را در نزدیک شدن به "پادشاه جوان" نشان میدهد.  در چنین اوضاعی یقینا جمع آوری 120 هزار نفر بنظر نمیآید ممکن باشد و اگر هم بود نمیشود آنرا برای چهار ماه در بیابان حفظ کرد و گذشته ازاینها،  رستم و دیگر سالاران تا این میزان به اعراب بها نمیداده اند.

    اگر ما تعداد کسانی را که به روایت تاریخ طبری یا تاریخ های مشابه از ابتدای شروع تجاوزات اعراب تا زمانی که تمام ایران بدست اعراب سقوط کرد را جمع بزنیم من اطمینان دارم که به شماره های نجومی خواهیم رسید که با توجه به میزان جمعیت در آن زمان نامعقول به نظر میرسند.  قبل از جنگ قادسیه چند برخورد دیگر نیز پیش آمده بود که تنها در یکی از آنها بنام "جنگ بویب" ما بین سپاهیان "مهران" سردار ایرانی و "مثنی بن حارثه" سردار عرب در میگیرد آمده است، "گوید:  کسانی که آنرا دیده اند تخمین میزدند که استخوان یکصد هزار کس بود و همچنان ببود تا چاک خانه ها آنرا بپوشاند"( طبری دروغگو).  در این تاریخ ها اعداد ارائه شده به اعتقاد من هیچکدام واقعی نیستند و نویسندگان روایتهائی را که بصورت نوشته و یا شفاهی بدست می آوردند را بدون هیچ اصلاحی بازگو کرده اند.  در رابطه با "هرقل" و سپاهیان روم نیز در جنگ های "شام" همینگونه است و هر چند ماهی "هرقل" صد، دویست یا سیصد هزار سپاهی را در جنگ با چند هزار سپاهی عرب از دست میدهد.  در موارد زیادی ارقام نجومی نیز بسیار دیده میشود، اعدادی مانند "هزار هزار هزار" ( میلیارد) و یا اعداد بزرگتری که همگی اغراق آمیزند خصوصا که این روایت ها از جانب اعراب داده شده اند و اعراب بنا به آنچه آمده بیشتر از عدد هزار، آنهم به شکل "ده تا صد تا" را نميتوانستند بشمارند و در میانشان بندرت کسی قادر به خواندن و نوشتن بوده است.  دروغ قادسیه در چه روز و ماه اتفاق افتاد و آب و هوا در آن وقت چگونه بود؟

    گفتنی زیاد است و محدودیت زیاد تر خوتان چون یک انسان عاقل و فهمیده هر چه را خواندید و یا شنیدید علمی به تحلیل بگیرید، نه مانند صدام احمق که قادسیه را جدی گرفت و نابود شد.

    بخاطر حساسیت موضوع  قادسیه در تاریخ،  نکته ها و چیزهای گفتی زیاد است،  یکی را می گویم بقیه را خوتان بیابید،  لورنس عربستان برای گرد آوری هزار جنگجو در عربستان و اردن،  خیلی زحمت کشید و این به معنی کاری غیر ممکن بود،  زیرا تمام قبایل عرب با یکدیگر دشمنی داشتند و فقط بلد بودند بی دلیل یکدیگر را بکشند،  در اتحاد آنها نه امداد غیبی در کار بود نه دانایی خودشان فقط با کمک عوامل انگلستان در ابتدای قرن 20 و با ایجاد ذهنیتی که لازم کار استعمار بود انجام گرفت.

       دشمنان تاریخ تمدن و فرهنگ ایران

          تاریخ تمدن و فرهنگ ایران را نباید کرونولوژی تاریخ نگاه کرد،  دشمنان ایران می خواستند ایرانی های عزیز از تاریخ شیرین خودشان بدرستی ندانند تا نتوانند آهنگ رشد و تکامل اجتماعی را بیابند.  دشمنان احمق با نوشتن دروغها و شکست های با اغفال و ترفند آنها را بجای تاریخ در مخ های پاک و صاف وارد کردند.  تاریخ اجتماعی  ایران بزرگ  در مسیر حوادث شکوفایی خاص خود را داشت که در جهان تأثیر فراوان گذاشت.  واقعیت تاریخ ایران بعد از هخامنشیان سازمانهای قبیله ای است،  پایه گذار آن بعد از دوره چند هزار ساله شاه خدایی و در ادامه تکامل اجتماعی ایران،  اشکانیان می باشند که در تاریخ های دروغی اسکندر اشکانی را مقدونی گفتند و با یک دروغ تا کنون همه تاریخ دان های الکی را به اشتباه انداختند.

        انوش راوید دید دگری از تاریخ باز می کند،  سازمان قبیله ای در ایران بزرگ تا پیدایش استعمار حاکم بود،  شهرها، روستاها، عشایر کوچ نشین،  همه در سازمان قبیله ای تکامل تاریخ اجتماعی را به آرامی می گذراندند.  سازمان قبیله ای اروپا توسط روم از بین رفته بود ولی در ایران بزرگ تا ورود استعمار باقی بود که استعمار با کمک به ایجاد حکومت مرکزی که جبر ورود باروت و توپ و تفنگ بود،  تشکیلات فئودالی بجای سازمان قبیله ای شکل گرفت و با بر پایی مرزهای جغرافیایی نمای دیگری به تاریخ داده شد.  سازمان قبیله ای در ایران و ترکیه و آذربایجان خیلی سریع،  تشکیلات فئودالی گردید،  ولی در آسیای میانه تا ابتدای قرن 20 و ورود شوروی،  در عراق و افغانستان و پاکستان تا آواخر قرن 20 و هم اکنون اثرات آن جریان دارد.  دورانی که تشکیلات فئودالی در ایران تکامل می یافت،  اروپا بسوی تکامل بورژوازی می رفت که  استعمار  ثمره آن بود.  كشور هاي استعمارگر غربي همواره در صدد نفوذ به كشورهاي كمتر توسعه يافته براي استفاده از سرمايه‌هاي فكري، اقتصادي و سياسي آنها در جهت اهداف خود هستند.       

         امروز هم مانند تمام تاریخ ما ایرنی های دلیر در حال جنگ با دشمنان همیشگی هستيم،  اما نه جنگ نظامي بلکه جنگ فرهنگي.  وقتي دشمنان واستعمارگران ازشکست ايران درجنگ نظامي نا اميد شدند،  جنگ فرهنگي را شروع کردند.  براي اينکه بدانيم هدف دشمنان از جنگ و تهاجم فرهنگي چيست ابتدا معني فرهنگ را مرور مي کنيم.  تعریف های زیادی از فرهنگ وجود دارد كه هر ملت و قومی شرح جداگانه‌اي از آن دارد.  اولين بار واژه‌ي فرهنگ در معني مردم شناسي و جامعه شناسي،  توسط ادوارد بارنت تايلور، مردم شناس انگليسي سال 1871 ميلادي در كتابي به نام فرهنگ ابتدايی به كار رفت و نوشت،  فرهنگ مجموعه‌ي پيچيده‌اي است كه در برگيرنده دانستنی ‌ها، اعتقادات، هنرها، قوانين، اخلاق، عادات و هر گونه توانايي است كه انسان به عنوان عضوی از جامعه به دست مي‌آورد.

        تعاريف ديگر هم از فرهنگ وجود دارد،  گاهی فرهنگ را شامل تمام فعاليت‌هاي گسترده اجتماعي مي‌دانند. بعضي ديگر فرهنگ را بعنوان ميراث اجتماعي و سنتی می نامند،  عده‌ايي هم آن را راه و روش هاي زندگي معرفي مي‌كنند.  مهمترين گفته ای که از فرهنگ می زنند،  ‌تعريف كامل آن است كه راهنماي همه‌ي فعاليت‌هاي انساني است.  يعني فرهنگ عامل تعيين كننده‌ي رفتار انسان است،  فرهنگ توانايي خاصي است كه فقط بشر دارد.  فرهنگ که در اصطلاح فرانسوي  كالتور  و يا در اصلاح انگليسي  كالچر  ناميده مي‌شود، در علم جامعه شناسي و يا مردم شناسي به معني كشت و كار، آبادكردن، كاشتن زمين و بارور ساختن بوده كه معني آن در ادبيات و علوم راه يافت و در قرن 18 ميلادي، نويسندگان غربي از آن به پرورش رواني و يا پرورش معنوي نام بردند. از اين پس بر اساس تعريف فرانسوي، فرهنگ به معني پرورش روح و جسم به كار برده شد و از آن به عنوان پيشرفت فكري و اجتماعي انسان و جامعه انساني ياد شده است، ولی انوش راوید فرهنگ را با دانایی قرن 21 هماهنگ می کند.  

         اگر به معاني فرهنگ دقت كرده باشيد، فرهنگ يك خصلتي است كه تمام رفتار هاي انسان را در بر مي‌گيرد يا عامل تعيين كننده رفتار انساني است.  پس مشخص مي‌شود كه استعمار و امپریالیست حساب شده و با بررسی هاي زياد تاریخی به اين نتيجه رسيدند كه جنگ فرهنگي را انتخاب كنند و با استفاده از فرهنگ به ستيزه ‌جويي بپردازند.  اگر در جنگ فرهنگي دشمن موفق شود، ديگر نيازي به جنگ نظامي نخواهد بود. چون تك تك افراد جامعه مورد هدف تبديل به سربازان بدون مزد استعمارگران مي‌شوند و بر عكس جنگ نظامي که امكان اشغال يك كشور را توسط كشور ديگر براي مدت طولاني غير ممكن مي‌سازد.  در جنگ فرهنگي، فرهنگ مهاجم قرنها مي‌تواند از اقتصاد، سياست، منابع و سرمايه‌هاي فكري و مادي كشور هدف يا اشغال شده‌ي فرهنگي استفاده نمايد،  بدون هيچ نوع مقاومت از سوي آن كشور و يا صرف هزينه.  مهمترين مانعي كه از نفوذ نظامی استعمارگران جلوگيري مي‌كند، فرهنگ ملي و سنتي كشورهاي مورد هدف است.  بنابراين تمام سعي و كوشش غربي‌ها بر اين است كه فرهنگ ملي و سنتي را در اينگونه كشورها نابود سازند. تا با استفاده از شرايط پيش ‌آمده به راحتي اهداف شوم خود را پياده و اقدام به غارت سرمايه‌هاي اين كشورها نمايند.

              بهره‌گيري از ستون پنجم ضد فرهنگی و تاریخی،  توسط دشمنان

         ستون پنجم انسان را به ياد جنگهاي نظامي مي‌اندازد،  ستون پنجم به بخشي از نيروهاي نظامي دو كشور در حال جنگ گفته مي شود كه در پوشش‌هاي غير نظامي براي شناسايي نقاط ضعف و قوت دشمن بصورت مخفي وارد كشور مقابل مي شوند.  در جنگ فرهنگي دشمنان از اين شيوه نيز استفاده مي‌كنند.  اين افراد با دريافت پولهاي كلان در سطوح مختلف جامعه مورد هدف،  رسوخ كرده و اذهان عمومي و به خصوص اذهان تصميم گيرندگان فرهنگي كشور مورد تهاجم را، منحرف مي‌كنند.  از طرفي به دليل ارتباط مستقيم با اقشار مختلف مردم جامعه‌ي مورد تهاجم، حملات فرهنگي انجام شده بر عليه مردم را ارزشيابي و راهكارهاي مناسب و تأثير گذار تري را به كشور هاي مهاجم ارائه مي‌كنند.  يكي ديگر از شيوه‌هاي استعمارگران اين است كه ارتباط نسل كنوني را با نسلهاي گذشته قطع كنند،  مهمترین آن تکرار دروغ های تاریخی است تا نگذارند کسی به واقعیت و تاریخ نیک دست یابد.  در صورتيكه اين خواسته آنها مسير شود،  در واقع مثل اين است كه ارتباط شاخه‌هاي يك درخت را با ريشه و  تنه‌ آن قطع كرده باشند،  پس براحتي مي‌توانند اين شاخه‌ها را به هر درختي قلمه بزنند.

       سکه ها سخن می گویند

          همانگونه که در سخن وبلاگ نوشته ام تاریخ یک علم است،  و باید آنرا علمی دید و با دانش های امروزی هماهنگ نمود.  این وظیفه جوانان با هوش ایرانی است،  که در هر مکان تاریخی و موزه ها و هر کتاب،  دروغ ها را شناسایی کنند،  و بدنبال واقعیتها بگردند.  نباید اجازه دهید استعمار و امپریالیسم دروغ را بخورد ملت تاریخی ایران و مردم قاره کهن بدهد.  اولین سکه های خلفا 663 م،  با نام معاویه در داراب استان فارس نزدیکی نقش رستم ضرب شده بود،  پشت سکه معاویه،  آتش زرتشت نماد مذهبی ساسانیان دیده می شود،  و روبروی چهره معاویه سمت راست Amiri wrushnikan  حک شده است.  این واژه یک عنوان ایرانی برای معاویه و معادل امیرالمومنین عربی است،  در زبان پهلوی این واژه معنی ایمان و یا صداقت را می دهد.  پرسش مهم،  چرا معاویه عنوان امیر المومنین را بر روی سکه خود به زبان عربی ننوشت؟  همچنین از پسران معاویه سکه و یا سنگ نبشته و سندی در دست نیست،  که واقعی بودن آنها را ثابت کند.  عبداله بن زبیر 675 م،  و عبدالملک مروان یعنی عبدالملک از مرو،  نه عبدالملک پسر مروان،  یا به عربی عبدالملک بن مروان.  آنطور که  تاریخ نویسان سنتی عرب و ایرانی ادعا می کنند،  سکه های با لقب ایرانی Amiri wrushnikan  682 م،  در داراب فارس به نام خود ضرب کرده اند.  سکه های دیگری از عبدالملک مروان از 696 م،  در مرو ضرب شده اند.  در سکه مرو نام ایرانی عبدالملک مروان حک گردیده است،  نه نام عربی عبدالملک بن مروان.

          آنگونه که سکه ها و واقعیت های تاریخی می گوید،  اولین خلفاء امویان از ایران برخاسته بودند،  نمونه آن سکه ای از عبدالملک مروان در داراب فارس با لقب امیرالمومنین که در 682 م،  ضرب شده است.  البته داشتن نام عربی دلیل بر عرب بودن نمی باشد،  به تاریخ ورود نام های عربی به ایران مراجعه شود.  در دروغ نام هایی به نام کتاب تاریخ برای تطبیق دادن سال های ضرب شده بر روی سکه ها با اطلاعاتی که نویسندگان سنتی عرب و ایرانی از زمان حکمرانی خلیفه ها و فرمانداران عرب داده اند،  جعل هایی کرده اند.  با بررسی نوین به راحتی مشخص است،  منجمله دست بردن در تاریخ و نوشتن دروغ برای سالها و نام حکمرانان و غیره،  زیرا آنها بیش از 200 سال بعد از وقایع تاریخ نگاری کرده اند،  که بیشتر به رجز خوانی می ماند تا تاریخ نویسی.  جوانان عزیز و با هوش ایران،  هر وقت به مراکز باستانی و تاریخی می روید،  نسبت به اطلاعات اشتباه که به شما می گوید،  پرسش های دقیق علمی بکنید،  و دروغ را شناسایی نمایید.

           اما چرا در سال 663 ، یعنی 20 سال بعد از نبرد دروغی نهاوند،  هنوز یک خلیفه مثلاً عرب نماد یک کشور مغلوب را در سکه خود ضرب می کند.  شاید بدین علت که فقط تعویض یک سلسله به سلسله دیگری محسوب می شد،  و نه تسلط قومی بیگانه بر ایران زمین.  البته در تکامل تاریخ اجتماعی سرزمین ایران می بایست شاهنشاهی ساسانیان را کنار می گذاشت،  و در ادامه ساختار های تاریخی اجتماع وارد سازمان قبیله ای دینی می شد.  در دور جدید تمدن ایران بجای تصویر پادشاهان ساسانی،  تصویر امیر های ایرانی سازمان قبیله ای دینی با نماد های زرتشتی بر روی سکه ها ضرب شدند.  این نظریه که ضرب سکه محافظه کارانه می باشد،  و نقش نماد های قدیمی بر روی سکه بعلت مسائل اقتصادی ادامه می یابند،  قابل قبول نیست،  زیرا گفته اند دشمن با جنگ و کشتار به ملتی پیروز شده است.  مهم تر از همه هیچ سنگ نبشته و یا شیء که از حفاری های باستان شناسی بدست آمده باشد و خبر از جنگ های ایرانیان و اعراب بدهد در دست نیست.  همانگونه که قبلاً نوشته ام،  در فرمول های تاریخ اجتماعی امکان ندارد،  ملتی کم جمعیت که در بخشی از یک مملکت بزرگ بسر می برند و در قبایل بدوی زندگی دایره ای دارند،  به کشور اصلی و پر جمعیت پیروز شود.

          تاریخ نویسان مسیحی و یهودی بیزانس در قرن 7 و 8  درباره جنگ های قادسیه و نهاوند و حمله اعراب برای تسخیر مصر و سوریه اشاره ای نکرده اند،  چون اتفاق نیفتاده بود.  ولی در بعضی کتاب های دروغی دیگر از آن زمان نقل قول های دارند،  که اصل نمی باشند و جعلی هستند،  و قرن ها بعد نوشته شده اند.  دروغ نویس های رجز خوان نوشته اند،  که یزدگرد سوم هنگام فرار در مرو بدست یک مرزبان در 651 م،  به قتل رسیده است.  قتل یزدگرد سوم نمی تواند صحت داشته باشد،  یک مرزبان فقط زمانی یک پادشاه ساسانی را به قتل می رساند،  که دیگر این پادشاه مورد تایید موبدان قرار نمی گرفت و طرد شده بود.  اما تا به امروز زرتشتیان از یزدگرد سوم ستایش می کنند،  و مرگ او را فاجعه ای برای ایران می دانند.  قصد گزارش دهندگان خبر قتل یزدگرد سوم بدست یک مرزبان اشاعه این تصور غرض آلود است،  که زرتشتیان به دین و سنت خود خیانت کرده اند،  و پادشاه خود را به قتل رسانند.  در باره سن یزدگرد سوم در زمان تاجگذاری نیز نظر های مختلفی بیان شده است،  که همگی در ادامه دشمنی با تاریخ ایران و یا رجز خوانی و پرت و پلا گویی هایی است،  که تا کنون از سادگی و نداشتن امکانات ملت ایران برای پدافند ملی میهنی،  گفته و نوشته اند.  در یاد آوری نمایم در بررسی های علمی مشخص شده است،  تمام سکه های دوره اول اسلامی متعلق به حکام ایرانی می باشند،  بزودی در صفحه جداگانه های آنها را می نگارم.  دشمنان تاریخ ملت ایران و استعمار و امپریالیسم دروغ ها را با ترفند ها و شگرد های مختلف به مردم باورانده اند.

    از سایت رسمی دوست گرامی آقای انوش راوید

    www.ravid.ir

    نوشته شده در دوشنبه ۲۰ شهریور ۱۳۹۱ ساعت ۱:۱۲ ق.ظ توسط : سعید و وحید رحیمی نژاد | دسته : ایران
  • []

  • حمله اعراب به ایران دومین دروغ بزرگ تاریخ

       پیش گفتار

          مقالات تاریخی نوشته شده انوش راوید،  از مشاهدات عینی و  واقعی تاریخ اجتماعی و علم جغرافی ـ تاریخ می باشد که با دانایی قرن 21 و تکنولوژی جدید ارایه می گردد،  با سازمان آینده بینی گسترش می یابد و کم وبیش باز نویسی می شوند.  از دروغ نامه هایی به نام کتاب تاریخ و کتب دینی به هیچ عنوان استفاده نشده،  البته از کتاب های تاریخی که مطالب و نوشته های آنها بر خلاف قوانین علوم طبیعی و اجتماعی نباشند بهره گرفته شده است.  خواندن آنها به عزیزان علاقه مند به تاریخ و تاریخ اجتماعی که زیر مجموعه های علم جغرافی ـ تاریخ هستند پیشنهاد می گردد،  و از عزیزان خواهش  دارم با دید قرن سنت گریزی مطالعه نمایند.   باید مردم و حکومت های تاریخی سراسر جهان را مطابق اندیشه و کردار و گفتار در زمان خودشان بررسی کرد که در ساختار های تاریخی اجتماع نوشته ام،  و نیز هر بخش تاریخ را با فکر و خواسته مردم آنزمان تحلیل نمود،  این مسئله مهم را هم در نظر داشت که اکثر دانش تاریخ ما از دوره استعمار و امپریالیسم است.  توجه کنید تاریخ را درست در تاریخ بنگرید،  نه آنچه هالیود و یا دشمنان می خواهند،  توضیح بیشتر را در میان مطالب وبلاگ جنبش برداشت دروغها از تاریخ ایران بخوانید،  در کارگاه فکر سازی کار کنید،  تا در انتها سرگذشت و آینده ای نوین ایجاد گردد.

          دشمنانی که برای ایران تاریخ نوشته اند،  هیچ شناختی از جغرافیای طبیعی و اقتصادی و زندگی و مدنیت ایرانی نداشتند،  و  کتاب های خود را چون داستان تفسیر نموده اند،  که براحتی قابل رد کردن است.  وظیفه همه ایرانی های عزیز می باشد،  که با این تاریخ های نوشته شده دروغی برخورد کنند،  و آنها را مجازی به محاکمه بکشانند.   برای اینکه این مطلب کاملاً مفهوم باشد،  لطفاً تمام مقالات وبلاگ را با دقت بخوانید،  و با دید دیگر جهان را ببینید و  واژگون بررسی کنید،  حوصله و تأمل نمایید،  و از همه مهمتر پیگیری و به گردونه یاد گیری بسپارید،  البته می دانم پاک کردن دروغ های دشمنان که 500 سال است به اندازه 5000 سال تاریخ دروغ گفته اند،  مشکل می باشد.  افرادی احساسی برخورد می کنند و اعراب را ایرانی کش و یا برعکس می دانند،  ولی تاریخ،  با دانش و اطلاعات ما به پایان نمی رسد،  و لزوماً همین نخواهد بود،  پس واقع بینانه با  دانایی قرن 21  بدنبال واقعیت باشیم.  صدام احمق می پنداشت قادسیه حقیقتی است،  و از برای تکرار آن ملت های غرب  ایران بزرگ  یعنی عراق را به بدبختی کشاند.  امروز با این پندار که عربها آمدند و کشتند و غارت و نابود کردند،  خشمی در دل عده ای افتاده که استعمار و صهیونیسم  از آن بهره می برند.  نمی دانم چرا علمای تاریخ نتوانستند این دروغها را بردارند،  که پویایی نو در سرنوشت بکارند و جامعه را هدایتی تازه کنند،  شاید غرق در این دروغ ها هستند.  این دروغ تاریخ را فعلاً بسیار فشرده نوشتم تا فرصت مطالعه و اندیشه و طرح سئوال برای هم میهنان گرامی باشد،  ولی آنرا در زمان های مناسب ادامه میدهم.   

       توجه:  افراد بیش ملی گرا یا بیش مکتبی همه سرزمینها،  لطفاً از خواندن و نظر دادن خود داری نمایند.  جوانان با هوش ایران،  برای نگارش تاریخ نوین با علم جغرافی ـ تاریخ به انوش راوید بپیوندید.

       عكس تاريخي ميرزا كوچك خان،  مشروح در نامداران تاريخ ايران،  عكس شماره 801.

       حمله اعراب به ایران دومین دروغ بزرگ تاریخ

          دروغگو ها برای توجیه و سفسطه  می گویند:  (اکنون در نزد علمای نژاد شناس این فرضیه به ثبوت رسیده است،  که مهد اصلی همه ملت های سامی نژاد شبه جزیره عربستان است،  که روزی نسبتاً آباد بوده و بتدریج رو به خشکی نهاده است،  بهمین علت اقوام سامی نا گزیر شده اند،  که در طلب چراگاه و آب از آنجا به سرزمین های آباد شمالی مهاجرت نمایند.....)  این دروغ بسیار شبیه دروغ مهاجرت آریائیها از شمال به ایران است،  که در جای دیگر وبلاگ توضیح داده ام،  حالا برای عربها از جنوب می گویند،  در صورتیکه علم زمین شناسی و تاریخ طبیعت عربستان،  از ابتدای بشر همین گونه بوده،  چون دروغ سرزمین های سرد و خشک شمالی و مهاجرت آریائیها.  احمق های دروغگو می گویند:  (قرنها بدینسان گذشت و اعراب روز به روز بر انیوهی شمار و سختی معیشتشان می افزود،  ناگزیر بودند جبنشی کرده موانع ایران و روم و مصر را از پیش برداشته برای رسیدن به زندگی بهتر......)  این دورغ گو ها انکاری در دوران بورژوازی و استعمار هستند،  چون با همان دید می گویند،  زندگی در دوران خدایی شاهان (اینجا)  برای همه یک اندازه بود،  و همه در قومها و قبیله ها به یک شکل و تقریباً مساوی تولید مثل و مرگ داشتند.

         دروغگو های استعماری در ادامه دروغها می گویند:  (یکی از وعده های اسلام برای عربها این بود که اگر پیروز شوند،  ایران و عراق و سوریه از آن ایشان خواهد بود،....)  در ادامه و توجیه می نویسند،  (اعراب مسلمان که در تنگی معیشت می سوختند،  به امید آنکه اگر فاتح شوند،  خوشبخت می شوند و اگر کشته گردند به بهشت می روند،....)  و ادامه میدهند،  (بدین جهت جنگهای اعراب با ایرانی ها جنبه اقتصادی داشت،  و همه قبایل حرکت کردند و چیزی از ایشان در عربستان نماند،.....)  با این نوشته ها اعراب را چون فلاکتی ها و حاشیه نشین شهر ها در آورده اند،  در آن زمان هر قبیله ای در جغرافیای خودش خودکفا بود و ثروت معنی دوران بورژوازی و موج دومی  را نمی داد.  همچنین مسلمانی را در ابتدای پیدایش در حد راهزن پایین آورده اند.  و عجیب است هیچ یک از علمای تاریخی به این مهم های ذکر شده در صدر اسلام اشاره نکرده اند،  که آیا دروغ است و یا واقعی.  اگر راهزنان متحد شوند و غارت کنند در اولین چپاول و کارشان،  بر سر اموال بین خود می جنگند و کینه عمیق تاریخی عربی و طایفه ای یکبار دیگر ظاهر خواهد شد،  و این قبیل افراد توانایی ادامه مسیر و جنگهای بعدی را نخواهند داشت و بطور کلی سازمان و برنامه و عقید ها بهم می خورد،  اگر استراتژی برای غارت باشد،  تاکتیک های جنگی برای بدست آوردن اولین مال می باشد.  معلوم می شود کسانی که اینچنین می گویند،  یعنی غارت در صدر اسلام،   برداشتهای فکری خود را القا می نمایند،  حتماً از دوران بورژوازی و استعمار هستند،  در کتابهای واقعی تاریخی رجز خوانی و خالی بندی می کردند ولی چیزی القاء نمی کردند.

         همچنین برای ادامه توجیهات احمقانه خود و از قول کتابهای خطی تاریخی که کسی آن کتابها را در هیچ موزه ای و کتابخانه ای ندیده،  می نویسند،  (که ایران بسیار بی ثبات،  اوضاع خراب،  بحران اقتصادی،  بیماری، فساد، و......)  از نوشتن بقیه پرت و پلا ها خود داری می کنم چون براحتی در تمام دروغ نامه ها در دست است.  می بینید این مطالب گفته شده فقط می تواند از افکار لندن یا پاریس در قرن 19 و 20  باشد.  گاهی با خود اندیشه کنید،  زندگی و بود و نبود و کار و تولید در 15 قرن پیش چگونه بوده،  موج اولی یا سرمایه داری،  و در 4 یا 5 قرن پیش چطور،  و آیا در اروپا و آسیا به یک شکل فکر می کردند،  و در باره دروغ هایی که از زندگی مردم در گذشته ها گفته اند چیزی فکر کرده اید؟  بزودی انوش راوید این موضوعات اقتصادی و زندگی را واقعی با سنت گریزی و دانایی قرن 21 می گوید.

        نبرد حیره،  (....  برای دفاع جز حصار کهنه چیزی نداشت،  نا چار تسلیم شد،.....)،  در صورتیکه واقعیت و موقعیت جغرافیایی چیز دیگری است.

       فتح ابله و نبرد زنجیر،  (...... پای سربازان ایرانی را زنجیر کرده بودند که نگریزند،....)،  می خواهند با این دروغ چه بگویند،  زنجیر ها در کجا تولید شده بود و قفل آنها چگونه بود و آیا امکان دارد.

       نبرد الیس،  (...... بفرمود چند شبانه روز اسیران ایرانی را گردن زدندتا نهری از خون ایشان جاری شد،  خالد سردار اسلام می خواست نقص سوگند نکرده باشد،......)،  با یک تیر دروغ سه نشان،  هم ایرانی ها را چنان ترسو و نابود شده و هم مسلمین را خونخوار و در نهایت ایران و اعراب را برای مقاصد استعماری رو در روی یکدیگر قرار میدهند.  در صورتیکه هرگز هیچ سپاه فاتح در اولین نبردها با دشمن چنین نمی کند که باعث شود حریف سخت کوش شود تا اسیر نگردد. 

       نبرد امغلیشیا،  (.......)،  این نبرد در سطح یک دهقان پایین می آید چون دروغ دگری نداشتند.

       نبرد فتح انبار،  (..... خالد فرمان داد که چشم سپاهیان دشمن را که همه غرق در آهن بودند و جز چشم ایشان پیدا نبود به یکباره با تیر کور کردند،.....)،  انگار با گله گوسفد طرف بودند این دروغ آنها بقدری احمقانه است، که فقط دروغگو ها باور می کنند.

       جنگ الجسر یا قیس الناطف،  (.......)  بعد از چندین جنگ مسخره که با مطالعه آنها و دید علمی و تاکتیکی نبردهای آن زمان کاملاً معلوم میشود الکی است،  دروغگو ها مجبور شدند با یک صحنه آرایی مسخره تر و غیر اصولی و غیر تاکتیکی جنگی یکبار هم که شده ایرانیها را پیروز نمایند،  تا کمی از ضایع بودن دروغ هایشان بکاهند.

       نبرد بوبت،  (..... در این روز صد نفر جنگاور عرب هر یک صد تن ایرانی کشتند،....)،  به این دروغگو ها بگویید اگر هر کدام می خواستند گوسفند بکشند روزی چند راس می توانستند،  چقدر باید کسی احمق باشد که این پرت و پلا ها را بجای تاریخ قبول کند.

        دروغگو ها از قول شاه می گویند،  یزدگرد به فرستادگان عرب گفت:  (شماها از شدت فقر سوسمار و موش می خورید،.....)  این گفته و نوع کلام مربوط به دوره بورژوازی و استعمار از 500 سال پیش است،  در گذشته همه در شرایط طبیعی خودشان خود کفا بودند،  و برای کسی فقر و غنی بشکل فکر امروز معنی نداشت.

        ممکن است عزیزانی بگویند بعضی گفته ها دروغ است،  و بعضی حقیقت و یا امداد های دیگری در کار بوده،  اگر بپذیریم بخشی دروغ بوده،  پس باید بدانیم کسی که بخشی دروغ گفته می تواند دروغگوی بزرگ بوده و همه را دروغ گفته باشد،  و در نتیجه باید همه چیز را دور ریخت و از نو بررسی کرد.  کار گزاران و چهره های استعمار  همیشه در تلاش بودند،  تا مسیر تکامل اجتماعی مسلمانان را به گمراهی بکشانند،  باید با آنها مقابله کرد.  این صفحه به مرور تکمیل می شود.

       دنیای زندگی قبیله ای

          گذشته ها قبایل در محیط جغرافیایی طبیعی خودشان طی قرنها عادت کرده بودند،  که راحت و خود کفا زندگی کنند و روزگار را به خوشی بگذرانند،  تمام دنیای آنها همان محیط خودشان بود.  امروز هم اندکی از قبایل در ایران بزرگ  و جاهای دیگر جهان دیده می شوند،  که در محیط طبیعی خودشان به اندازه توانایی هایی که دارند موفق هستند.  در صورتیکه قبایل تاریخی از موقعیت خود خارج می شدند،  هر فرد و یا کل قبیله و طایفه دچار افسردگی و شکست می شدند،  و نمی توانستند ادامه حیات بدهند،  زیرا تجربه استفاده از امکانات جدید را نداشتند.  این موضوع را به راحتی می توان در مورد چند روستایی دور افتاده آزمایش کرد.  اگر قبیله ای تاریخی در یک جابجایی کلی و سریع قرار می گرفت،  وضع آنها بسیار بد می شد،  و در جای جدید کامل ناتوان می شدند،  و حتی از طرف قبایل ساکن در اطراف محیط جدید مورد حمله و آزار قرار می گرفتند.

          در طول تاریخ جابجایی و کوچ نشینی همیشه بوده است،  ولی در مسیر مشخص که توانایی زندگی و کار و تولید را سلب نکند،  این حاصل نسلها تجربه بود.  برای جابجایی هایی که در تاریخ انجام می شد زمان بسیاری می برد،  که تا چندین نسل ادامه داشت،  و آرام و آهسته به شکل جدید و همه چیز سرزمین جدید عادت می کردند.  در آثار باستانی تمدن های مختلف دیده می شود،  تمدن جلگه، تمدن کوهستان، تمدن بیابان، و هر کدام  زیر مجموعه های و شرایط مربوط خود را داشتند،  بود و نبود ها و فرهنگ ها بر اساس جغرافیای طبیعی ساخته می شد.  هر شکل از تمدن و فرهنگ،  زندگی خاص خودش را داشت و توانایی یا امکان جابجایی سریع در مکان و زمان بطور کلی سلب شده بود.  جامعه بشری مرحله به مرحله رشد یافته از آسمان و غیب و غیره،  دین و تمدن و فرهنگ و توانایی ها نیامده است،  وبلاگهای انوش راوید تحلیل ها و  یادگیری نوین در تاریخ را می گوید.

          احمقی در جایی نوشته و می گفت،  اعراب بیابان گرد که از بیابان ها خسته شده بودند،  از آب و هوای ایران خوششان آمد و برای همین به ایران آمدند و کشتند و غارت کردند و ماندند.  آن احمق می پندارد که یکی از اهالی شهر های بزرگ امروزی بوده،  و برای گردش سالیانه به کنار دریا و یا جنگل رفته و دمی هم به خمره زده است.  هر اتفاق تاریخی را می بایست در تاریخ اجتماعی و تحلیل های جامعه شناسی شناخت.  استعمار و امپریالیسم خیلی از این قبیل دروغ ها گفته اند،  اکثر تاریخ دان های آنها جیره خوار حکومت ها بودند و بی سواد و می خواستند دروغ ها را با گفته های ساده لوحانه بخورد مخ های ساده تر قرن های گذشته بدهند.

       آیا شما تا کنون با مردم مهربان روستاها و قبیله های دست نخورده و دور دست معاشرت و زندگی کرده اید؟

          محقق و تاریخ نگار اسپانیایی، کتابی دارد با نام  (عرب ها به اسپانیا یورش نبرده اند).  کاری عالی است،  بر پایه های عقلی و انبوهی اسناد غیر قابل تردید که ثابت می کند،  حمله اعراب به اسپانیا سراسر دروغ می باشد،  این جنگها و کشتار ها  مجموعه داستان های بی بنیانی است،  که در پانصد سال گذشته استعمار و کلیسا برای حفظ آبروی خویش با دست مورخان وابسته، دروغ نویسی کرده اند.  کتاب او در سال ۱۳۶۵ توسط انتشارات شباویز منتشر گردید،  البته با نامی که نوعی پنهان کاری دیگر است،  (هفت قرن فراز و نشیب تمدن اسلامی در اسپانیا).

       ایگناسیو اولاگوئه،   Ignacio Olague,Ulague

       مقاله ایگناسیو اولاگوئه البته به اسپانیایی:

        http://www.islamyal-andalus.org/control/noticia.php?id=402

       مقالات زبان انگلیسی و سخنرانی ها و غیره،  ایگناسیو اولاگوئه را خود جستجو کنید.

          مدنیت اسلام با روند رشد و تكامل در تاريخ اديان پیروز شد،  نه جنگ ها و کشتار های دروغی،  بسیاری می دانند دروغ ها در تاریخ فراوان است،  ولی چرا می خواهند آنها را باور داشته باشند؟

       تاریخ اجتماعی واقعیت انکار ناپذیر

          در ابتدای قرن 20 که همه مردم عربستان مسلمان بودند،  استعمار با شیخ های اصلی عربستان که در دست نشاندگی داشت به سرکردگی لورنس عربستان نمی توانستند هزار نفر مسلح را جمع کنند تا به عثمانیهای اشغالگر حمله کنند.  تمام قبایل و افراد مسلمان آن طایفه آنقدر در سادگی و جهالت بودند که به بهانه ای با یکدیگر می جنگیدند و از هم دوری می کردند.  با این وضع حساب کنید قبل و اول اسلام این مردم که در ده ها و صدها دین و فرقه های مذهبی عجیب و غریب بودند چگونه می توانستند زیر یک پرچم جمع شوند و به کشور کشایی مشغول شوند.  اگر فرض بر این شود که به برکت اسلام آن قبایل بدوی فقط مدت کوتاه چند سال بخود آمدند کاملاً اشتباه و برداشت غیر از علم تاریخ جامعه شناسی است،  و یا اگر کسی تصور کند غیب و معجزه در کار بوده بهتر است،  فوراً از این وبلاگ خارج شود و وقت گرانبها را در عالمی دیگر بگذراند. 

          می خواهم از تاریخ بگویم اما تاریخ هجری شمسی کم می آورد و ما نمی توانیم بگویم مثلاً قرن اول قبل از هجری شمسی،  بنابر این مطابق بین المللی از میلادی استفاده می کنم،  در ابتدای قرن هفتم میلادی عربستان بسیار کم جمعیت بود و حکومت مرکزی نداشت و قبایل مختلف در دوران قبایل بدوی زندگی دایره ای داشتند و در جغرافیای خود محدود بوده و در مسیر تمدن ها قرار نداشتند و امکان بهره گیری از تاریخ و فرهنگ یادگیری هم نبود و چند تمدنی و فرهنگی نیز نداشتند و به همان شکل قبایل ابتدایی مانده بودند.  حکومتهای نیل هم فقط داری تمدن و فرهنگ جلگه های حاصلخیز و رود های پر آب بودند و سواحل شرقی مدیترانه هم بعلت وسعت و جمعیت کم شکل خاص خود را داشتند و کم تأثیر،  در ایران بزرگ نوشته ام که وضع گونه دیگری بود و از تکرار آن خود داری می کنم.

        همانطور که بارها گفته ام در تاریخ اجتماعی امکان آن نیست که تمدن های پایین دست به تمدن جلو تر پیروز نظامی و یا فرهنگی شوند،  مانند قبایل بدوی که نمی توانند به سازمان قبیله ای پیروز شوند و یا سازمان قبیله ای به فئودالی ظفر یابد و یا فئودالی به بورژوازی و بورژوازی سنتی به بورژوازی ملی یا استعمار به امپریالیسم پیروز شوند،  در ساختار های تاریخ اجتماعی نوشته ام.  در تمام دروغ نامه هایی که به نام تاریخ جا زده اند بدلیل عدم سواد و فقط دروغ نویسی و یا نداشتن آگاهی به این مسائل مهم تاریخ اجتماعی اشاره نکرده اند.  این علم یکی از دلایل رد حمله اعراب و مغول به ایران است،  هرگز آنها که در دوران قبایل اولیه بودند نمی توانستند به ایران که در دوران شاه خدایی و یا سازمان قبیله ای دینی و نو فئودالی بود پیروز شوند.

          اگر مسلمانان عربستان به ایران حمله نکردند،  و ایرانی ها را نکشتند،  پس واقعیت چه بوده،  اگر مردم بزور مسلمان نشدند،  چگونه مردمی که دین و عالم داشتند،  براحتی اسلام آوردند.  این همان راز تاریخ است،  و تا وقتی راز به تحلیل علمی گرفته نشده و معمای آن کشف نگردیده باشد،  برای بیشماری راز باقی می ماند.  اما با هوشها ضمن مطالعه و پيگيري وبلاگ انوش راويد،  راز هاي تاريخ را كشف مي كنند.

         در دوران شاهنشاهی ساسانیان،  مردم ایران بزرگ در چند تمدن و فرهنگ با یکدیگر طی قرنها آمیخته بودند،  زیرا جغرافیای این سرزمین وسیع این سرنوشت را برای آنها فراهم کرده بود،  و از طریق دو جاده معروف ابریشم و ادویه در ارتباط کامل بودند.  در این سرزمین وسیع گاهی حکومت های شرق ایران بویژه به مرکزیت بلخ یا کابل و گاهی غربی آن به مرکزیت تیسفون یا شوش در قدرت بیشتر بودند.  دو قسمت اصلی و پرجمعیت ایران بزرگ را بیابان وسیع و طولانی ری از هم جدا کرده بود،  ری به معنی طولانی است،  مانند ری کشیدن برنج.  ری محل تلاقی دو جاده بود و بدین ترتیب مرکز مهم فرهنگی گردیده بود،  این مطالب در بسیاری از کتابها منجمله تاریخ ری قابل دسترسی است.

         زمانیکه قدرت ایران بزرگ در دست حکومت های غربی ایران مانند سلسله هخامنشیان و یا شاهنشاهی ساسانیان بود،  برای حفاظت از حکومت خود و مرز های غربی از نیرو های شرقی استفاده می کردند،  مانند فراته داران اشکانی و یا در دوره اسلامی سربازان معروف خراسانی به فرماندهی ابومسلم.  زمانیکه قدرت در دست شرقی ها مانند حکومت کوشانیان و یا حکومت پارتها بود،  از نیرو های غربی برای حفظ حکومت و تاج و تخت استفاده می کردند،  از این تاکتیک امروز هم استفاده می کنند،  مثلاً در رژیم گذشته ژاندارم کرد برای ترک و فارس و ژاندارم ترک برای کرد و بلوچ می گماردند،  تا آن نیروها از طایفه های مردم محل خدمت نباشند.  این مسئله مهم تاریخ اجتماعی را باید دانست تا بتوان درک خوبی از تاریخ نیک داشت.  نیروها که از طرف دیگر ایران بزرگ آمده و به حفظ تاج و تخت پادشاه مشغول بودند،  از مردم و قبایل سرزمینی که در آن خدمت می کردند نبودند،  بنا بر این املاک طایفه ای نداشتند،  حکومتها زمین هایی را به عنوال تیول به آنها می دادند.  با این اتفاق شکلی از فئودالی نو پدید در ایران بوجود آمده بود،  این فئودالی نو پدید، با پادشاه که قدرت شاه خدایی داشت و حاکم بود در تضاد قرار می گرفت، و این تیول داران برنامه و شکل جدیدی از دین و مذهب و اعتقادات را برای اداره امورشان می طلبیدند.  این نیز یکی از مسائلی است که باعث شد سلسله هخامنشیان  به دست حکومت اشکانیان بر افتد و اشکانیان بدست شاهنشاهی ساسانیان و ساسانیان بدست سپاه خراسان،  در جای خودشان توضیح بیشتری نوشته ام.

    منبع : سایت رسمی آقای انوش راوید

    www.ravid.ir


    نوشته شده در دوشنبه ۲۰ شهریور ۱۳۹۱ ساعت ۱:۳ ق.ظ توسط : سعید و وحید رحیمی نژاد | دسته : ایران
  • []